کیفر بدنی

امر آمر قانونی

رویکردجرم شناختی به کیفر بدنی را تحلیلی کنید؟

در پاسخ به این سوال ابتدا کیفر بدنی و ویژگی های آن را معرفی می کنیم سپس به تحلیل کیفر بدنی می پردازیم واکنش کیفری در قبال رفتارهای بزهکارانه سابقه ای به قدمت تاریخ بشر دارد بدینسان هم پای تحولات اجتماعی اقتصادی و غیره از لحاظ مفهوم دامنه نوع و کیفیت در سده های اخیر دچار تغییرات بسیاری شده است و واکنش اجتماعی نیز به تناسب شاهد دگرگونی های وسیعی بوده است. در ادوار گذشته ضمانت اجرای کیفری، غالباً در قالب مجازات های ترهیبی و ترذیلی اعمال می گردد در این دوره مجازات بر پایه انتقام و سرکوب مجرم استوار بوده است و به همین دلیل به شکل مجازات های بدنی قهر آمیز و سایر مجازات های خشن متظاهر می شد.

لیکن به تدریج که حقوق کیفری از حالت انتزاعی صرف خارج شد و بویژه در دروان معاصر در پرتو یافته های جرم شناختی به سمت عینیت و واقع گرایی در برخورد با پدیده مجرمانه گرایش پیدا کرده است و از طرفی با ظهور اندیشه های کیفری بشر دوستانه که سعی در انطباق هر چه بیشتر مجازات با اصول انسانیت دارد تمایل به مجازات های بدنی رو به  کاهش گذاشته است و اندیشه اعمال کیفری های جایگزین تدابیر تامینی و سیاست های اصلاح و تربیت بزهکاران سرفصل نوینی در قلمرو حقوق کیفری دولت ها گشوده است. اما در حقیقت از اوایل قرن بیستم میلادی تا کنون روند تحولات در نظام های کیفری، حاکی از گذر  از مجازات های بدنی به سالب آزادی و در نهایت اعمال تدابیر اصلاحی و جایگزین های مناسب می باشد؛ در نتیجه نمی توان از کیفرهای جسمانی سنتی در قاموس جزایی اکثر کشورهای جهان به جز ممالکی که به تاسی از ضوابط دینی عمل می نمایند، مشاهده نمود.

مجازات های بدنی را از چندین جهت می توان تحلیل کرد و می توان علارغم مخالفت هایی که نسبت به مجازات های بدنی می شود از جهت جرم شناسی مزایایی برای آن در نظر گرفت به طور مثال از دیدگاه جرم شناسی مجازات های بدنی می تواند بازدارندگی عامی داشته باشد و مجرمان احتمالی از وقوع بزه منصرف کند و در  واقع با این پاسخ همه اعضای عاقل جامعه را به محاسبه نتایج رفتار خود وا می دارد و بدون شک آن عده که از حالت خطرناک کمتری برخوردارند از این محاسبه عبرت می گیرد و راه صلاح و درستی و احترام به قوانین اجتماعی را در پیش می گیرند و فقط آن هایی که دارای حالت های فوق العاده خطرناک هستند دست به ارتکاب جرم و تکرار آن خواهند زد. و از میان اندیشمندان قدیم افلاطون برای کیفر بدنی ارزش خاصی قایل بوده و ضمن تاکید بر ابعاد بازدارنده آن معتقد بود که اعمال صحیح این کیفر   بزهکار را به راه راست خواهد آورد زیرا کیفری که به حکم قانون درباره کسی اجرا می شود هرگز منشا زیان نیست بلکه یکی از این دو نفع در بر دارد.

توجیه دیگری که از جنبه کیفر شناسی مطرح می شود کم هزینه بودن اجرای مجازات های بدنی می باشد در واقع مجازات های بدنی کمترین هزینه را از جهت اجرای کیفر دارد برخلاف زندان که نظام قضایی را با تراکم جمعیت کیفری مواجه می سازد و منابع انسانی و مالی فراوانی را بر دولت تحمیل می نماید و مجازات های بدنی با کمترین هزینه قابل اجراست. همچنین کیفر بدنی به سهولت و سرعت هرچه تمام تر به انتها خواهد رسید این در حالی است که کیفر زندان مستلزم سلب آزادی از محکوم به مدتی طولانی می باشد که اثرات زیان باری را در پی خواهد داشت و در واقع بزعم بکاریا ویژگی قطعی بودن و سریع اجرا شدن کیفر در مجازانت هایی بدنی به بهترین شکل اجرا می شود به بیان دیگر هر چه زمان میان تبهکاری و کیفر کوتاهتر باشدد تداعی دو مفهوم جرم و کیفر در ذهن انسان قوی تر و پایدارتر خواهد بود به نحوی که انسان رفته رفته یکی را علت و دیگری را معلول ضروری و حتمی به شمار می آورد.

همچنین می تواان از دیدگاه موافق این گونه به کیفر بدنی اشاره کرد که این کیفرها کمترین اثر را بر اطرافیان داارندو بیشترین هماهنگی را با اصل شخصی بودن مجازات ها دارد.

همچنین از دیدگاه جرم شناسی زندان کیفری است که ضررهای زیادی به همراه دارد و از دیدگاه و نظریات معاشرات ترجیحی و نظریه یادگیری زندان اثرات بسیار مضری دارد و مجازات های بدنی به دلیلی این که مجرم معاشرتی با کسی ندارد از عواقب احتمالی معاشرت با افراد نا به هنجار در امان خواهد ماند و ضررهای زندان را در پی نخواهد داشت.

 و اما نظریات مخالفی بر این باور هستند که مجازات های بدنی حتی به اصلاح مجرمانی که شخصیت عادی هستند نیز منجر نمی شود این مجازات ها صرفاً مجرم را با رنجی که او به خاطر ارتگاب جرم گشیده شده است رها می کند و در برابر موفقیت هر شکلی از برخورد اصلاحی قرار خواهد گرفت و با اصلاح و بازپروری که در نظریات جرم شناسی که مطرح می شود سازگاری ندارد زیرا چنین شیوههای سازنده ای براای موفقیتشان به طور گسترده ای   به ایجاد روابط حسنه بین شخص بزهکار و مقام اجرا کننده وابسته اند و اگر اصلاح و درمان با کتک زدن آغاز گردد این رابطه حسنه ایجاد نخواد شد و اگر یک حکم کاراموزی بعد از یک محکومیت به تنبیه بدنی با یک هدف جداگانه ضمیمه شده باشد بسیاری از مجرمان رنج دیده و غیر مشارکت جویانه با محکومیت دوم برخورد خواهند کرد.

همچنین عده ای از جرم شناسان بر این باور هستند که ایده خاصیت ترهیبی و استغفاری مجازات توهمی بیش نیست زیرا جبر و فشار بیش از آن که اصلاح کننده باشد فاسد کننده است.

به عبارتی اثر تنبیهات بدنی این است که ممانعت واقعی رفتار با افسرده ساختن احساسات را موجب میشود تنبیه باعث اضطراب می شود و به تظاهرات عصبی که از مشخصات افسردگی منجر می شود و این عمل اغلب نفرت از تنبیه کننده را موجب می شود و باعث احساس گناه می شود .

و به طور کلی می توان انتقادات وارد بر کیفر بدنی را این گونه تحلیل کرد  اولا بازدارندگی در کیفر های بدنی به طور کلی زیر سوال است و نمی توان هیچ گونه تاثیر گذاری را در این کیفر مشاهده کرد ثانیا بر خلاف تصور موافقان کیفری های بدنی، اساساً تاثیری در تصمیم گیری مجرم نخواهد داشت زیرا اساساً نمی دانند در صورت ارتکاب جرم، عنوان کیفری آن چه خواهد بود تا بر این اساس به محاسبه سود و زیان احتمالی بپردازند.

زیان سوم مجازات های بدنی هر چقدر شقاوت کیفر مزبور باعث شود خطری که بزهکار را تهدید می کند نیز بیشتر می شود و جسارت او برای رهایی از آن بیشتر می شود و به نحی که برای فرار از این کیفر چه بسا مرتکب جرایم بیشتری نیز شود  همچنین  متغیر تنبیه بدنی اثر بازدارندگی خود را از طریق درد ایجاد می کند و چه بسا هر زمان که اثر درد تنبیه بدنی از بین رفت فرد مجدداً مرتکب جرم می شود زیرا دلیلی برای تغییر پیدا نکرده است و صرفاً بر اساس درد تغییر مسیر داده است که اثر درد نیز از بین رفته است.

در فرض بعید هم اگر مجازات های بدنی فرد را از تکرار جرم برهاند باز هم نمی تواند تاثیر مستقیمی بر اصلاح فرد بگذارد در واقع کیفر بدنی شاید از تکرار فرد را برهاند اما نمی تواند اثر اصلاحی داشته باشد همچنین در اجرای مجازات های بدنی و ترس حاصل از آن معیار مشخصی وجود ندارد در واقع نمی توانیم با قاطعیت بگوییم ترس از اجرای مجازات شلاق موجب پیشگیری از بزهکاری می گردد زیرا از طرفی عوامل موجب ترس متعدد بوده و شخصیت آدمی انقدر پیچیده است که نمی توان به وضوح تشخیص داد که آیا ارتکاب بزه معین یا اجتناب از آن محصول مستقیم این ترس احتمالی بوده است یا خیر و از طرف دیگر انگیزه های مجرمانه گاهی آن قدر قوی است که ترس نمی تواند انسان را از این رفتارها بازدارد.

در صورتی که این مقاله برای شما مفید است امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جهت ارتباط با وکیل در واتس آپ پیام بدهید.
Send via WhatsApp
تماس جهت مشاوره با وکیل